من یک مرد مستقیم هستم که هرگز قرار ملاقاتی نداشتم. این چیزی است که من یاد گرفته ام.

زندگی دوستی من به طرز عجیبی موفق بود. دقیقا با یک نفر قرار گذاشتم بعد با من ازدواج کرد. ما 25 سال با هم هستیم.
این یکی از راه های نگاه کردن به آن است. کمتر تعابیر خیریه وجود دارد. من موفق شدم با فردی که به طور جدی با او قرار ملاقات گذاشته بودم ازدواج کنم تا اینکه در اواخر دهه 20 سالگی ام قرار نداشتم. همسرم اولین کسی است که با او رابطه جنسی داشتم.
می توانید بگویید که من بهترین فرد برای نوشتن در مورد قرار هستم – من اولین بار همه چیز را درست انجام دادم. یا! شاید من بدترین کسی باشم که در مورد قرار گذاشتن می نویسم، زیرا در آن بسیار وحشتناک بودم و از بیشتر زنانی که به من نزدیک می شدند فرار کردم یا از دستم دور شدم، تا اینکه همسرم در یک مهمانی مرا به گوشه ای برد. (کم و بیش به معنای واقعی کلمه؛ او من را در داخل یخچال جعبه کرد. من هیچ راه فراری نداشتم، او را رحمت کنید.)
من یک موفقیت بزرگ یا یک شکست بزرگ هستم. این تقسیم غیرعادی به نظر می رسد. اما فکر نمی کنم اینطور باشد. مردان سیشت تشویق می شوند که قرار ملاقات را به عنوان یک رقابت ببینند – با سایر مردان سیشت و با خودشان.
داستان های جنسی و دوستیابی بیشتری می خواهید در صندوق ورودی شما؟ برای خبرنامه هفتگی جدید پس از تاریکی Mashable ثبت نام کنید.
این مکالمهای نیست که در ستونهای دوستیابی به نمایش گذاشته شود، تا حد زیادی به این دلیل که مردان سیشته بحث عمومی زیادی در مورد روابط ندارند. ایموژن غرب-شوالیه ها در یک بازی بسیار به اشتراک گذاشته شده است نگهبان مقاله تعجب کرد چرا تعداد کمی ستونهای روابط و قرار ملاقات توسط مردان مستقیم وجود دارد، و این حدس میزند که ممکن است نوشتههای عمومی در مورد توصیههای دوستیابی را «بیوقار» ببینند. وست نایتز با یک دوست مرد مستقیم مصاحبه کرد که گفت: “علاقه ای به خواندن ستونی از یکی از دوستان ندارد، چون فکر می کنم اوست. من نمی توانم تصور کنم که آن را مفید یا کاربردی بدانم. به هر شکلی به من.»
همچنین ببینید: من یک دهه است که دوست پسر ندارم. این چیزی است که من یاد گرفته ام.
این خصومت پنهانی واکنش عجیبی نیست. مردان باید بفهمند که چگونه بدون توصیههای حساس و حساس از سوی مردان دیگر، مرد باشند. داستان های دوستیابی اعترافی دگرجنس گرا توسط زنان در فرهنگ عامه عموماً فضایی برای همبستگی باقی می گذارد. زنان می توانند در مبارزه با وزن مرده خواری مردسالارانه، زمینه مشترک پیدا کنند. در مقابل، داستانهای آشنایی با مردان… همچنین تمایل دارند مردان را با وزن مرده خواری مردسالارانه مرد تصور کنند. جز اینکه متحد نیستند و هدف غلبه بر مردسالاری آنقدر نیست که جای خود را در درون آن بگیرید.
پدرسالاری با زنان به عنوان پاداش رفتار می کند تا مردم.
ایو کوسفسکی سدویک، نظریهپرداز کوئیر استدلال کرد که روابط شدید بین مردان برای مردسالاری محور است و جایگزین روابط با زنان می شود. یا همانطور که او می گوید، “پیوندی که دو رقیب (مرد) را به هم پیوند می دهد، به اندازه پیوندی که هر یک از رقبا را به معشوق (زن) پیوند می دهد، شدید و نیرومند است. سدویک میگوید که مردان باید نقش اقتدار و تسلط را در جامعه بر عهده بگیرند، و این نقش توسط مردان دیگر تأیید یا به چالش کشیده میشود. او استدلال میکند که در مردسالاری، از زنان بهعنوان «مالیّت قابل مبادله، شاید نمادین، برای هدف اصلی تحکیم پیوندهای مردان با مردان» استفاده میشود. به عبارت دیگر، مردسالاری با زنان به عنوان پاداش رفتار می کند تا مردم.
میتوانید این پویایی را در رسانههای غیرداستانی ببینید که ادعا میکنند چیزی شبیه توصیههای دوستیابی برای مردان سیشته ارائه میدهند. در بهترین حالت، آن را فقط پیشنهادات ابزاری مستقیم برای زنان قرار ملاقات – افرادی که قرار است عشق واقعی یا حداقل ارتباطات واقعی را پیدا کرده باشند و به دیگران کمک کنند تا با موفقیت خود مطابقت داشته باشند. در بدترین حالت، کلیشه های زن ستیز زشت را به نمایش می گذارد و فریب و خشونت آشکار را توصیه می کند. متهم به قاچاق جنسی اندرو تیت به طور باور نکردنی محبوب شد تشویق مردان برای تجاوز به زنان به دلیل خیانت به آنها تیت و امثال او با پذیرفتن خشونت شدید زنستیزانه و آموزش دادن به دیگران، خود را بهعنوان مدلهای بیشمردانه قدرتمند معرفی میکنند.
چگونه فرهنگ پاپ مفهوم ما را از مردانگی شکل می دهد
کاوشهای جریان اصلی داستانی در رابطه با قرار ملاقات برای مردان عموماً خشونتآمیز کمتری دارند، اما هنوز هم تمایل دارند که قرار ملاقات مردانه را به عنوان رقابتی بین مردان و زنان بهعنوان نشانههای قابل مبادله موقعیت معرفی کنند. در طول زندگی من اینطور بوده است. که در 16 شمع، که زمانی که من در دبیرستان بودم منتشر شد، جوک باحال دوست دختر مست خود را در ازای لباس زیر قهرمان با بدنام به دست مردی می سپارد. در سال 1999 پای آمریکاییدسته ای از بازنده های دبیرستان به دنبال همخوابی با زنان هستند تا پیوند و جایگاه خود را با یکدیگر محکم کنند. ظاهراً در دوره MeToo ما فراتر از آن هستیم. اما فیلم هایی مثل تاپ گان: ماوریک، هنوز هم سرنخ های زنانه خود را به عنوان ثانویه نسبت به موضوع اصلی خودشکوفایی مرد می دانند. پیت “ماوریک” میچل (تام کروز) با سرنگون کردن موفقیت آمیز بسیاری از مردان دیگر نشان می دهد که او یک مرد است و سپس طرح داستان به عنوان بخشی از پیروزی عمومی اش به او علاقه عاشقانه جذابی می دهد. این واقعیت که این واقعاً یک فیلم ژانر عاشقانه نیست بخشی از نکته است. بیشتر رمانهای عاشقانهای که بهطور خاص برای تماشاگران مرد ساخته میشوند، در فیلمهایی گنجانده شدهاند که در آنها عاشقانه بخشی از موفقیت عمومی مردانه است، نه جذابیت اصلی.
وقتی کسی (مثل من!) می گوید: “من تا 27 سالگی با کسی نخوابیدم” واکنش به این سمت می رود که “چه مشکلی داری!”
این مورد در استاندارد طلایی خود اسطوره سازی مردانه، مجموعه جیمز باند است. باند معروف است که با سرعت دو یا چند فیلم از «دختران باند» عبور میکند (اگرچه اخیراً فیلمسازان سعی کردهاند با برش دادن آن به یک فیلم، روشنتر شوند، حتی یک شخصیت، دکتر مادلین سوان، لئا سیدوکس، دکتر مادلین سوان را در بر میگیرد. دو فیلم ها اگر می توانید تصور کنید). او یک قهرمان برای بسیاری از مردانی است که به او حسادت میکنند، به او میخواهند، خود را مانند او تصور میکنند، دقیقاً به این دلیل که زنان در فرانچایز اغلب بهعنوان حواسپرتی صرف از روایت، بهعنوان فتوح معرفی میشوند. به گفته لورا مولوی مقاله در نگاه مردانه، رابطه اصلی فیلمها بین باند و تماشاگران مردی است که به او حسادت میکنند، خود را مانند او تصور میکنند و از پیروزیهای او لذت میبرند.
یا چشمان خود را از روی صفحه بردارید و پاسخ خود را به روایت مختصر من در نظر بگیرید. وقتی کسی (مثل من!) می گوید: “من تا 27 سالگی با کسی نخوابیدم” واکنش به این سمت می رود که “چه مشکلی داری!” من باید زشت باشم؛ من باید مهارت های اجتماعی ضعیفی داشته باشم. من نباید حمام کنم. من باید یک زن ستیز خشمگین باشم.
من هیچ ادعای بزرگی برای ظاهر یا مهارت های اجتماعی خود ندارم، اما برای آنچه ارزش دارد، در طول سال ها تعداد زیادی خواستگار داشتم. من دوستان زن و همچنین دوستان مرد زیادی داشتم. من به درستی زنان را به خاطر مشکلاتم سرزنش نکردم یا فکر نمیکردم که حق داشتن یک زندگی دوستی را دارم. من تنها یا منزوی یا رنجیده نبودم. من فقط تا حدودی خجالتی بودم، در معاشقه بد بودم (بنابراین بد در معاشقه)، احتمالا، در گذشته نگر، عصبی، و همچنین فقط بدشانس.
بدیهی است که داشتن یک سری کرش های بی نتیجه خیلی سرگرم کننده نیست. اما چیزی که واقعاً من را بدبخت میکرد این بود که خودم را با بچههای دیگر مقایسه میکردم. گاهی اوقات مقایسه با افراد بسیار خاص دیگر بود. سعی میکنم یک گفتگوی هیجانانگیز در ماشین سواری با همسالان تیم شنا در دبیرستان را به خاطر نیاورم. همه دور وسیله نقلیه می چرخیدند و درباره میزان دقیق تجربیات جنسی خود می بالیدند. من به نوبه خود، با اشتیاق توله سگ (شاید عصبی) تکرار می کردم: “من هیچ کاری نکرده ام!” در حالی که همه با مهربانی و ناراحتی مرا نادیده می گرفتند.
تصور ما از افرادی که قرار ملاقات نمی گذارند
حتی اگر افراد خاصی به من نمی گفتند که من یک شکست خورده ام، من این پیام را دریافت کردم. اگر رابطه جنسی نداشتم، آیا حتی یک مرد بودم؟ آیا من حتی دگرجنس گرا بودم؟ قرار ملاقات فقط قرار نبود. این یک آزمون بی پایان بود که من بی وقفه در حال ولنگاری بودم.
مثل دوستی که در نهایت در مورد علاقه ام به او گفتم و او به من گفت دوست پسری دارد که من به نوعی او را نمی شناختم. یا تاریخی که من خراب کردم چون در مورد فلسفه علم صحبت می کردیم (اولین اشتباه من) و من ادعای او را مبنی بر اینکه گرانش ناشی از چرخش زمین است مخالفت کردم. (او گفت: “من دیگر نمی خواهم در این مورد صحبت کنم.” یا زنی که به طور غیرمنتظره ای قرار ملاقات با من را لغو کرد و من برای چندین دهه گیج بودم تا اینکه سرانجام به من گفت که می خواهد در اطراف بخوابد و تصور کرد که من آن جور آدمی نبود (من کاملاً آن جور آدمی بودم!). میتونستم ادامه بدم اما من ترجیح می دهم نه.
در هر صورت. این همه در آن زمان تحقیرآمیز و وحشتناک بود. اما حقیقت این است که، در حالی که من البته از سوی زنانی که من را رد میکردند احساس طرد شدن میکردم، این زنان نبودند که بیشتر از همه مورد قضاوت قرار میگرفتم. به گفته سدویک، این مردها بودند – یا ایده ای که یک مرد باید در ذهن من باشد.
مردان واقعی قرار است قرار بگذارند و رابطه جنسی داشته باشند. پس اگر هیچ کدام را انجام نمی دهید، چه نوع مردی هستید؟
من میدانستم که پسرهای دیگر با زنان قرار میگرفتند. گاهی اوقات آنها با زنانی قرار می گرفتند که من می خواستم با آنها قرار بگذارم – مانند یک مثلث دردناک سال اول با هم اتاقی من (حمایت کننده، مهربان، همه جا دوست داشتنی). هنوز به یاد دارم که در اتاقم دراز کشیده بودم و منتظر بودم تا او به خانه بیاید، حتی با وجود اینکه می دانستم او به خانه نمی آید، در فکر بی کفایتی و ترحم عمومی خودم بودم. این کار را برای سال های کافی انجام دهید، و احساس می کنید که بد شکل و شکسته شده اید. مردان واقعی قرار است قرار بگذارند و رابطه جنسی داشته باشند. پس اگر هیچ کدام را انجام نمی دهید، چه نوع مردی هستید؟
ماهیت مردانگی این است که هیچ کس قرار نیست احساس کند که اندازه می گیرد. همه یک پدرسالار نامناسب هستند، مانند ایلان ماسک که سعی در اثبات خود دارند زمانی که جو بایدن بیشتر از او در توییتر نامزد شد، عصبانی شد. ماسک یک میلیاردر و یکی از ثروتمندترین افراد روی زمین است. اما او هنوز احساس میکند که به دلیل یک معیار بیمعنی، با یک مرد دیگر همخوانی ندارد.
همچنین ببینید: چگونه مردان می توانند به از بین بردن زن ستیزی و خشونت کمک کنند؟ این کتاب به شما می گوید که چگونه.
زن ستیزی و طرد عاشقانه
یا به عنوان راه دیگری که این دینامیک می تواند سمی شود، در نظر بگیرید جامعه اینسل. اینسل ها – که خود را مجردهای غیرارادی توصیف می کنند و زنان را به خاطر قرار نگرفتن با آنها سرزنش می کنند – ادعا می کنند که هویت مشترکی دارند زیرا هرگز رابطه جنسی نداشته اند و حتی هرگز نبوسیده اند. آنها در انجمنهای آنلاین جمع میشوند تا شکایت کنند که زنان با آنها قرار ملاقات نمیگذارند، و در عوض با پسران جذاب دیگری قرار میگیرند که مانند آنها خوب یا عالی نیستند. اینسل ها در اقدامات خشونت آمیز قتل عام دخیل بوده اند، که در آن برخی از اعضای جامعه تلاش می کنند تا دیدگاه پیچیده ای از “انتقام” را از زنان و سایر مردان غیر مذهبی به نمایش بگذارند.
فشار شدیدی در جامعه اینسل برای باکره بودن یا ادعای باکره بودن وجود دارد. اما حتی با وجود این فشار، 15-20 درصد در الف اذعان کردند نظرسنجی که آنها رابطه جنسی و/یا رابطه داشته اند. آنچه اینسل ها را پیوند می زند، رابطه خاص (عدم) با زنان نیست. این یک رابطه سمی با مردان دیگر و با خود به عنوان مرد است. زنان فقط یک بزغاله هستند که بر آن رنجش خود را نشان می دهند که به موفقیت جیمز باندی دست نیافته اند که معتقدند، به عنوان مرد، حق دارند.
خوشبختانه اکثر مردان غیرمستقیم، به اندازه اینسل ها زن ستیز نیستند. اما من فکر می کنم اکثر مردان در فرهنگ ما، حداقل گاهی اوقات، احساس می کنند که قرار ملاقات نشان دهنده وضعیت آنها به عنوان مرد در یک زمینه رقابتی برای استخدام است. اگر در مورد قرار ملاقات با شخص دیگری مطالعه می کنید، به عنوان یک پسر، یا به او به عنوان فردی که باید با او همذات پنداری کنید نگاه می کنید یا به او به عنوان ناتوانی در انکار نگاه می کنید، مبادا این شکست از آن شما باشد. این امر به وجود آوردن حس همبستگی، بدبختی مشترک، و هیجان مشترک که اساس نوشته های شخصی بسیاری از زنان در مورد قرار است را دشوار می کند.
همچنین ببینید: برای مبارزه با خشونت علیه زنان، ما نیاز داریم که مردان بخشی از گفتگو باشند
پس آیا من یک موفقیت بزرگ در قرار ملاقات بودم یا یک شکست بزرگ؟ پاسخ این است که هر دو، و هیچکدام، و شاید ما نباید اغلب به آن سوال یا ایده “موفقیت” در دوستیابی پیش فرض بپردازیم. تاریخچه آشنایی من عجیب و غریب و تا حدودی شرم آور است. اما تاریخچه همه افراد عجیب و غریب است و اکثر مردم در هنگام قرار ملاقات، سطحی از خجالت را تجربه می کنند. این یک شکست نیست که کمی در اطراف خود تلو تلو بخورید، و اگر تلو تلو خوردن نکنید – خوب، این نیز لزوماً موفقیت نیست. صمیمیت یک مسابقه نیست و اهمیت دادن به مردم کارت امتیازی ندارد. اگر مردان قرار ملاقات را بیشتر به عنوان چیزی برای گفت و گو و کمتر به عنوان چیزی برای برنده شدن بدانند، همه ما بهتر خواهیم بود.
#من #یک #مرد #مستقیم #هستم #که #هرگز #قرار #ملاقاتی #نداشتم #این #چیزی #است #که #من #یاد #گرفته #ام